یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۵:۴۹
۰ نفر

همشهری آنلاین: انتشار لیست اموال، مذاکرات هسته ای و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۱۲ شهریور- جای گرفتند.

سيدعلي خرم . استاد حقوق بين‌الملل در ستون سرمقاله شرق با تيتر«آيا ترامپ ماندني است؟»نوشت:

روزنامه شرق، ۱۲ شهریور

دونالد ترامپ، پديده استثنائي تاريخ رياست‌جمهوري آمريکا، از زماني که وارد کارزار انتخاباتي شد، نه‌تنها نتوانست افکار عمومي جامعه آمريکا را به خود جلب کند، بلکه با افکار عمومي ملل جهان نيز همين مشکل را دارد. ترامپ به طرز عجيبي محبوب تندروهاي آمريکايي، نژادپرستان و مردم ناآگاه و عامي آمريکا قرار گرفت و با ترفندهاي غيرمعمول و از جمله با نقش‌آفريني غيرمستقيم روسيه، در انتخابات آمريکا پيروز شد، اما در هيچ‌کجاي جهان و به‌ويژه در کشورهاي توسعه‌يافته و به‌خصوص در کشوري چون آمريکا چنين سازوکار و چنين افرادي نمي‌توانند خلق‌الساعه و تصادفي بر سر کار بيايند و اگر هم بيايند نمي‌توانند دوام بياورند، چراکه قانون در اين کشورها نهادينه شده و ابزارها و محدوديت‌هاي قانوني مانع تک‌روي آنها مي‌شود. دونالد ترامپ با اينکه فرمانده کل قوا، رئيس قوه مجريه و تعيين‌کننده رئيس قوه قضائيه ايالات متحده آمريکاست، ولي مشاهده مي‌شود که چگونه اسير و مطيع قانون اساسي آمريکا بوده و دستورات بي‌پايه‌اش پي‌درپي مورد نقض مقامات و مسئولان اين کشور قرار گرفته است. دونالد ترامپ و خانواده‌اش با ارتباطات ناسالم با روسيه، حمايت اکثر جمهوري‌خواهان معروف را از دست داده‌اند، به‌ترتيبي که افرادي چون جان مک‌کين زبان به انتقاد از وي گشودند و جمهوري‌خواهان نخواستند ذلت همکاري مخفيانه با روسيه را به‌طور تاريخي براي حزب خود بخرند. اين افتضاح تاريخي که در آمريکا و جهان بيشتر يک خيانت تلقي مي‌شود، هنوز آبستن حوادث بيشتري است که در ماه‌هاي آينده خود را نشان خواهد داد و دامن دونالد ترامپ را باز هم بيشتر خواهد گرفت.

مشکلات ترامپ يقينا به همين‌جا ختم نمي‌شود؛ شکست وي در جايگزيني «اوباما کر» با همه شعارهايي که داده بود يک راهکار اساسي براي مردم آمريکا فراهم کرد که بايد از دونالد ترامپ عبور کنند. در صحنه خارجي هم از ابتدا جبهه مشترکي عليه وي در جهان به وجود آمد تا سياست‌هاي نامتعادل و تهاجمي دونالد ترامپ را مهار کنند. روابط با اتحاديه اروپا و ناتو، همراهي‌نکردن با کنوانسيون محيط زيست پاريس، موضع عليه توافق هسته‌اي با ايران و ده‌ها موضوع ديگر، مخالفت جهان با ترامپ را به نمايش گذاشت. ترامپ هر اندازه در صحنه داخلي با شکست روبه‌رو شد، مواضع خود در صحنه خارجي را تندتر و تهاجمي‌تر کرد تا براي خود شخصيت و احترام فراهم کند، اما با واکنش جهانی رو‌به‌رو شد. علاوه بر اين ناکامي‌ها، آزمايشات رواني او هم نشان‌دهنده عدم تعادل رواني اين کشتي‌کج‌کار قديمي است که تکميل‌کننده شخصيت وي شده است. اين آزمايشات به کنگره نمايندگان آمريکا تحويل داده شده تا تصميم مناسب گرفته شود. به‌يقين مي‌توان گفت رئيس‌جمهور آمريکا در اين شرايط قادر به ادامه معمول کار يک رئيس‌جمهور نيست. چندين ماه قبل، پيش‌بيني شد که فقط سه راه پيش پاي ترامپ وجود دارد؛ اول اينکه افسار کار حکومت را در اختيار حزب جمهوري‌خواه قرار دهد و حزب، کشور را اداره کند و وي رئيس‌جمهوري تشريفاتي باشد. دوم اينکه شکست سياست‌هايش را بپذيرد و استعفا دهد. سوم اينکه در انتظار استيضاح باشد. خصوصيات روحي دونالد ترامپ نشان داده محتمل‌ترين راه براي وي، استيضاح و در غير اين‌ صورت استعفاست، زيرا او حاضر نيست در اداره کشور، افسار کار را به حزب جمهوري‌خواه بسپارد.

اگر به تيم مديريتي وي در اين چند ماه نگاه كنيم، سرشکستگي دونالد ترامپ کاملا مشهود است که همه اعضاي دفتر و مشاوران وي که بر وزرا نظارت دارند، يکي بعد از ديگري استعفا داده و جاي خود را به ديگري سپرده‌اند. به‌عبارت‌ديگر نه ترامپ توانايي تحمل آنان را دارد و نه آنان تحمل ادامه چنين سرافکندگي‌ای را دارند و اين در تاريخ آمريکا بي‌نظير است. اکنون اين سؤال پديد مي‌آيد؛ ايران بايد چه راهي را براي مواجهه با او برگزيند؟ بي‌شک ايران بايد در کنار اين رودخانه به نظاره بنشيند و جريان آب را تماشا کند تا فرجام ترامپ مشخص شود. اشتباهات پي‌درپي اين چهره جنجالي، چاله عميقي براي وي حفر کرده و او براي نجات خود نياز به مستمسکي دارد تا به بهانه آن مدتی حيات سیاسی خود را افزايش دهد و ايران نبايد اين مستمسک باشد.اگر بحران کره‌شمالي ادامه يابد، براي ترامپ فرصتی طلايي محسوب مي‌شود. اگر مي‌توانست به بهانه حفظ دموکراسي در ونزوئلا دخالت نظامي کند و اگر بتواند جبهه مستحکمي از نظر سياسي عليه ايران به وجود آورد و جهان را با خود هم‌داستان کند، هرکدام مي‌تواند کشتي نجات وي باشد.

ترامپ همين‌طور در مسير استيضاح يا استعفا پيش مي‌رود و جامعه آمريکا در ابعاد سياسي و اجتماعي به اندازه کافي به حساب او مي‌رسد. پس ايران نبايد براي ترامپ روزنه نجات شود. البته موضوع توافق هسته‌اي به صورت استخوان در گلو درآمده است. ترامپ نه مي‌تواند اين توافق را برهم بزند و نه مي‌تواند با تحريم‌هاي موازي ايران را عصباني کند تا ايران آن را نقض کند و نه مي‌تواند با بيرون‌آمدن از برجام، ايران را غافلگير کند. دولت ترامپ سعي مي‌کند با طرح بازديد از سايت‌هاي نظامي، مقدمات عدم پايبندي ايران به برجام را فراهم کند. ايران با تلاش‌هاي ديپلماتيک مي‌تواند بر اين مشکل فائق آيد و زمان بخرد تا افق روشن شود و در اين راه کشورهاي اتحاديه اروپا همراه ايران خواهند بود.

  • شفافيت براي همه

روزنامه‌اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه اعتماد، ۱۲ شهریور

در جريان راي اعتماد به وزرا براي چندمين‌بار از سوي بخشي از نيروهاي اصولگرا درخواست شد كه وزراي دولت و نيز شخص آقاي روحاني ليست اموال خود را منتشر كنند. در واقع ذهنيت درخواست‌كنندگان اين است كه برخي آقايان وزراي فعلي و سابق آنقدر ثروت دارند كه در صورت انتشار مجبورند پاسخ دهند كه اين ثروت را از كجا آورده‌اند؟! و آيا ماليات و حقوق آن را پرداخته‌اند يا خير؟ آنان گمان مي‌كنند كه اگر چنين شفاف‌سازي‌اي صورت گيرد، چه‌بسا اين افراد نتوانند راي اعتماد بگيرند.

به اين درخواست چند ايراد اصولي وارد است، كه اگر درخواست‌كنندگان شفافيت اين چند ايراد را پاسخ دهند، ما نيز به حمايت از اين خواسته‌ آنان برخواهيم خاست، و اگر در اين درخواست صادق هستند، بايد اين ايرادات را يا رد و يا پيشنهاد خود را مطابق آن اصلاح كنند.

نخستين ايراد اين است كه وزرا و رييس‌جمهور، مطابق اصل 142 قانون اساسي و قانون عادي موظف هستند كه ليست اموال خود را به قوه قضاييه بدهند تا اگر در پايان دوران ماموريت آنان به اين دارايي‌ها، بناحق اضافه شده باشد، به موضوع رسيدگي شود. حال پرسش اين است كه در 38 سال گذشته هيچگاه چنين اتفاقي رخ نداده است؟ اگر رخ نداده كه بسيار خوب است و نشان مي‌دهد هيچ‌كدام از مسوولان از اين جهت تخلفي نداشته‌اند. ولي به ظاهر از منظر درخواست‌كنندگان چنين برداشت مي‌شود كه چنين تخلفاتي رخ داده پس اگر اين برداشت درست است، چرا دستگاه قضايي اقدامي موثر عليه متخلف نكرده است؟ آيا اين مساله مهم‌تر از اصل تخلف نيست؟ به علاوه طبق قانوني كه دو سال پيش تصويب شده ليست كساني كه بايد دارايي‌هاي خود را به دستگاه قضايي بدهند افزايش يافته است چرا فقط وزرا ليست اموال خود را علني كنند؟ آيا بهتر نيست كه درباره همه افرادي كه طبق قانون مي‌بايد ليست اموال خود را داده‌ باشند شفاف‌سازي شود؟ آيا فكر نمي‌كنيد كه اگر اعلام دارايي‌ها به دستگاه قضايي براي جلوگيري از فساد كفايت نمي‌كند و بايد شفافيت كامل صورت گيرد پس چرا اين درخواست را درباره اموال همه صاحبان قدرت نكنيم؟ چه ايرادي دارد كه حق دسترسي آزاد به اطلاعات راه به اموال مسوولان دولتي از يك رده به بالاتر را تسري دهيم؟

ايراد ديگري كه مي‌توان طرح كرد عدم كفايت شفافيت دارايي‌هاي مسوولان است. در واقع اگر جامعه و روزنامه‌نگاران حق پيگيري و تحقيق از اموال اين افراد را نداشته باشند، چه‌بسا آنان در اين مورد گزارش خلاف واقع دهند. بنابراين لازم است كه همراه با درخواست شفافيت در اعلام ثروت افراد، حق دسترسي آزاد به اطلاعات و نيز كنكاش درباره اموال افراد و صاحبان قدرت را محترم شمرد و بر آن تاكيد كرد. در غير اين صورت اين درخواست نوعي تبعيض قايل شدن ميان مسوولان و صاحبان قدرت است.

 

از همه مهم‌تر اينكه چرا اعلام اطلاعات مالي شهروندان، اعم از صاحبان قدرت يا مردم عادي، مجاز نيست؟ چرا از اين شفافيت دفاع نكنيم؟ اموال مردم عموما به صورت ملك، سهام، پول نقد، خودرو، وسايل خانه و... است به جز موارد آخر بقيه موارد ثبت رسمي مي‌شود يا در بانك‌ها وجود دارند، چه مشكي دارد كه امكان دسترسي به اين موارد براي نهاده‌هاي مدني و نظارتي و افراد فراهم شود؟ اين كار به‌شدت ضد فساد است و مي‌تواند مانع از اقدامات فاسد و نيز پولشويي شود. ضمن اينكه بايد زمينه را براي رفتار و گفتار صادقانه فراهم كنيم. بدين معنا كه هر كس هر چقدر ثروت دارد و از راه مشروع به دست آورده است، نه‌تنها نبايد او را زشت شمرد، بلكه اين كار مي‌تواند مورد احترام هم باشد. توليد ثروت امري پسنديده و به نفع همه است. بعيد است كه كسي بيش از 10 درصد ثروتي را كه به صورت مشروع توليد مي‌كند، در مالكيت خودش درآورد. فرض كنيد كل سهام ايران‌خودرو مال يك نفر باشد. توليد ثروت آن ده‌ها هزار نفر را منتفع مي‌كند، حالا بخشي از آن هم براي خودش باشد. به علاوه كسي كه ثروت را با خود به آن دنيا نمي‌برد، آن هم براي ورثه و مردم و ماليات و دولت مي‌ماند. پس بياييم چند كار را با يكديگر انجام دهيم. اول از همه بدون شك و ترديد از شفافيت دفاع كنيم، البته بدون تبعيض، دوم داشتن ثروت مشروع را ضدارزش ندانيم. در اين صورت ديگر هيچ كس كوششي براي پنهان كردن ثروت خود نخواهد كرد. در پايان يك سوال مهم را هم بايد پاسخ داد. چرا اين همه روي ثروت حساس هستيم ولي نسبت به اتلاف آن نه؟ در واقع چرا رفتار مسوولاني كه ثروت نيندوزند ولي به جايش صدها ميليارد دلار مملكت را دود كنند پرسشي ايجاد نمي‌كند؟ اگر به اين پرسش جواب داده شود تا حدي اولويت‌هاي ما تكميل خواهد شد.

  • مذاکره کردید یا دیکته نوشتید؟!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان، ۱۲ شهریور

1- شخصی که خطای بزرگی مرتکب شده و خسارت فراوانی دیده بود با تأسف می‌گفت؛ کاش نصایح پدرم را شنیده بودم و به هشدارهایش گوش کرده بودم. پرسیدند؛ نصایح ایشان چه بود؟ جواب داد؛ چه می‌دانم؟ عرض کردم که نصایحش را گوش نکردم و نمی‌دانم چه بود و چه گفته بود؟!

در مثل مناقشه نیست و گاه یک لطیفه می‌تواند گویاتر از چند مقاله و ساعت‌ها سخنرانی باشد. از این روی و با عرض پوزش باید گفت؛ خسارت‌های فراوان برجام که از نخستین روزهای بعد از اجرایی شدن آن شاهد بوده‌ایم و از آن هنگام تاکنون نیز همه روزه شاهد زیاده‌خواهی‌های تازه‌تر حریف هستیم، نتیجه بی‌توجهی دولت محترم و تیم هسته‌ای کشورمان به هشدارهای پی‌در‌پی و مستند منتقدان دلسوز بوده است. هشدارهایی که امروزه تمامی آنها به واقعیت نشسته اما هنوز هم تیم مذاکره‌کننده کشورمان حاضر به پذیرش آن نیست و کماکان بر ادامه راه خسارت‌آفرینی که تاکنون طی کرده است اصرار می‌ورزد.

2- دیروز آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه در واکنش به اظهارات اخیر خانم نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل گفته است؛ «برجام دارای چارچوب کاملی است که در همه زمینه‌ها راهکارهای خود را مشخص کرده و بسیار دقیق مذاکره و نوشته شده است»!

تیم هسته‌ای کشورمان توضیح نمی‌دهد که؛

 الف: اگر برجام بسیار دقیق نوشته شده است! چرا حریف هر از چندگاه با استناد به برخی از بخش‌های دو پهلوی آن که متاسفانه به هنگام تدوین برجام از نگاه تیم مذاکره‌کننده پنهان مانده است، باج‌های تازه می‌خواهد؟!

ب: چرا تاکنون اصلی‌ترین هدف مذاکره که لغو تمامی تحریم‌ها بوده است نه فقط به دست نیامده، بلکه هر از چندگاه تحریم‌های دیگری نیز به آن افزوده شده است که تصویب «مادر تحریم‌ها» تازه‌ترین نمونه آن است؟!

ج: اگر بدعهدی‌های آمریکا را نقض برجام می‌دانند چرا از اعلام آن بیم دارند و به شدت خودداری می‌ورزند؟ و چنانچه نقض برجام نمی‌دانند، باید به این سؤال منطقی پاسخ بدهند که این چگونه «مذاکرات و نوشته بسیار دقیقی» بوده است که طرف مقابل می‌تواند نه فقط به راحتی از انجام تعهدات خود سر باز بزند بلکه امتیازات فراوان دیگری نیز مطالبه کند؟! این حالت اگر نقض برجام نیست به وضوح حاکی از آن است که برخلاف اظهارات دیروز آقای ظریف، برجام «بسیار دقیق مذاکره و نوشته» نشده است و با عرض پوزش باید گفت؛ تیم هسته‌ای کشورمان از کارایی و توان لازم برای انجام مذاکرات برخوردار نبوده و نتوانسته است مانع از کلاه‌ گشادی شود که حریف برای برنامه هسته‌ای و اقتصاد ایران اسلامی تدارک دیده و سرمان گذاشته است، و دهها - تاکید می‌شود دهها- پرسش دیگر که تاکنون بی‌پاسخ مانده و فهرست آن نیز به درازا می‌کشد. اما در این مختصر فقط به چند نمونه که پیش از این از سوی منتقدان درباره آن هشدار داده و مورد توجه قرار نگرفته بود،‌ اشاره می‌کنیم. بخوانید!

3- روز 24 فروردین‌ماه 93 طی یادداشتی با عنوان «سایه پیش‌روی» در کیهان به خبری ‌اشاره کردیم که امروزه نتیجه بی‌توجهی دولتمردان محترم کشورمان به آن خبر موثق را به وضوح می‌توان دید؛ در بخشی از یادداشت مورد ‌اشاره آورده بودیم؛

فردای آن روز که توافقنامه ژنو به امضاء رسید - یکشنبه 3 آذرماه 92 (24 نوامبر 2013) - «فرد کاپلن» روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی و ستون‌نویس روزنامه‌های نیویورک تایمز، نیویورکر، آتلانتیک و اسلیت آنلاین و مؤلف چند کتاب در زمینه‌های نظامی و جنگ هسته‌ای، طی مقاله‌ای با ابراز تعجب نوشت:

« چند هفته پیش یک مقام رسمی ارشد کاخ سفید از من و چند روزنامه‌نگار دیگر دعوت کرد تا نظر ما را درباره پیش‌نویس توافقنامه‌ای که قرار بود اوباما در مذاکره ۱+۵ با ایران به طرف ایران پیشنهاد کند جویا شود. وقتی متن پیش‌نویس توافقنامه را دیدیم، آن را کاملاً یکسویه ارزیابی کردیم و همه ما بر این باور بودیم که ایرانی‌ها هرگز این متن را نخواهند پذیرفت و به شرایطی که در آن آمده است تن ‌نخواهند داد. پیش‌نویس توافقنامه به گونه‌ای بودکه هیچیک از مواد آن نمی‌توانست با اعتراض یک آمریکایی، یک اسرائیلی و یا یک عرب متعصب روبرو شود. اما امروز که متن توافقنامه یکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب دیدم همان پیش‌نویسی است که چند هفته قبل دیده بودم و اکنون تیم هسته‌ای ایران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترین تغییری در متن پیش‌نویس به آن تن داده و پذیرفته است.»!

کیهان در همان اولین روزهای بعد از توافق ژنو و در جریان رصد رسانه‌های آمریکایی به نوشته «فردکاپلن» در سایت «اسلیت آنلاین» دسترسی پیدا کرده بود ولی به مصداق آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء... اگر فاسقی خبری آورد، درباره آن تحقیق کنید» انتشار آن را به مصلحت ندیده و ترجیح داده بودیم که با اعلام پیروزی تیم هسته‌ای و رئیس‌جمهور محترم کشورمان همسویی کنیم، اما وقتی متن توافقنامه ژنو - به روایت وزارت خارجه خودمان و نه Fact sheet  کاخ‌سفید -

منتشر شد، با کمال تاسف آنچه فردکاپلن نوشته بود را «واقعی» یافتیم و در یادداشت مورد اشاره به آن پرداختیم.

4- در جریان مذاکرات طی یادداشتی درباره ماده 4 معاهده NPT هشدار داده و نوشتیم در این ماده حق غنی‌سازی کشورهای عضو به گونه‌ای مطرح شده است که بعید نیست طرف مقابل در تفسیر آن دست به ترفندی موذیانه بزند و ادعا کند که در عبارت «حق مسلم هم‌پیمانان در انجام تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز» بر حق غنی‌سازی تصریح نشده است. و نوشته بودیم لازم است در صورت استناد حریف به این ماده تیم هسته‌ای ایران در متن توافقنامه به صراحت بر حق غنی‌سازی کشورمان تصریح کند. این هشدار نیز نادیده گرفته شد و بعد از آن که آقای ظریف در پایان مذاکرات اعلام کرد که حق غنی‌سازی کشورمان به رسمیت شناخته شده است، جان کری پشت تریبون رفت و با استناد به ماده4 NPT این حق را انکار کرد. فابیوس، وزیر خارجه فرانسه نیز که ابتدا با استناد به همان ماده بر حق غنی‌سازی ایران تاکید کرده بود فردای آن روز اظهارات قبلی خود را نادیده گرفت و با جان کری همراه شد.

5- منتقدان و از جمله کیهان از تیم مذاکره‌کننده خواسته بودند که مذاکرات به روال تعریف شده در عرف دیپلماتیک، به زبان فارسی صورت بپذیرد و متن کامل توافق نهایی به دو زبان فارسی و انگلیسی که هر دو قابل استناد باشند نوشته و منتشر شود. این خواسته که در صورت تسلط کامل مذاکره‌کنندگان به زبان انگلیسی نیز برای پیشگیری از سوءاستفاده حریف ضرورت داشته و معمول و شناخته شده است، مورد توجه تیم کشورمان قرار نگرفت و نتیجه آن که طرف مقابل در برخی از مواد و بندهای حساس از واژه‌های دوپهلو استفاده کرد و از آنجا که متن فارسی توافق وجود ندارد، این ترفند حریف هم‌اکنون نیز مشکل‌آفرین شده است. متن زیر، عین سخنان خانم وندی شرمن است که در تاریخ 2 فروردین ماه 96 (22 مارس 2017) در اندیشکده وودرو ویلسون بیان کرده است. بخوانید!

خانم شرمن در حالی که پوزخندی بر لب دارد می‌گوید؛

« LIFT لغتی است که در زبان انگلیسی به معنی معلق نگاه داشتن و یا موقتا متوقف کردن است، اما طرف ایرانی LIFT را به معنای پایان دادن و خاتمه دادن - REMOVE - تلقی می‌کرد و به همین علت نیز، ما از این لغت استفاده کردیم»!

وندی شرمن با صراحت می‌گوید از بی‌اطلاعی طرف ایرانی نسبت به جایگاه واقعی واژه‌ها سوءاستفاده کردیم و به بیان دیگر سر تیم ایرانی کلاه گذاشتیم!

حالا خودتان قضاوت کنید که اگر مذاکرات به روال تعریف شده در عرف‌دیپلماتیک با زبان فارسی انجام می‌شد و در نهایت توافق در دو متن فارسی و انگلیسی تنظیم می‌گردید، آیا این کلاهبرداری امکان‌پذیر بود؟

قاعده شناخته شده در تنظیم توافقنامه‌ها آن است که برای پیشگیری از سوءاستفاده در تفسیر واژه‌های دو پهلو، معنا و تعریف مورد توافق از آن واژه را به صراحت در متن می‌آورند (تعریف جامع و مانع) و یا یک مرجع مرضی‌الطرفین برای تفسیر اینگونه واژه‌ها تعیین کرده و در متن اصلی توافقنامه بر آن تصریح می‌کنند. اما متاسفانه تیم هسته‌ای کشورمان این قاعده بسیار بدیهی و شناخته شده را نیز رعایت نکرده است.

گفتنی است که در بخشی از یادداشت کیهان تاکید کرده و هشدار داده‌ بودیم که آمریکایی‌ها به استاد «جنگ کلمات- WORD WAR -» شهرت دارند و تیم هسته‌ای کشورمان نباید از این نکته غفلت کند که متاسفانه کرد!

6- یکی از اعضای تیم هسته‌ای کشورمان می‌گوید؛ «ابتکار عمل دست غربی‌ها بود، کل متن بخش تحریم‌ها در برجام از طرف آمریکایی‌ها به دکتر ظریف داده می‌شد و ما در فاصله لوزان تا وین مشغول متن‌خوانی و تطبیق ضمائم با متن و با قوانین تحریم بودیم. اینکه گفته می‌شود متن برجام دستاورد است، درست نیست، ما فقط متن آمریکایی‌ها را پذیرفتیم. البته ما نسبت به باقی‌ماندن تحریم دلار و باقی‌ماندن تحریم برخی نهادهای موضوع تحریم هسته‌ای نظیر سپاه در لیست SDN اعتراض کردیم، اما گفتند از این موارد عبور شده و قابل تغییر نیست»!

7- اکنون باید از تیم مذاکره‌کننده پرسید، کدامیک از موارد فوق قابل انکار است؟ و اگر انکار کردنی نیست- که نیست- و اسناد آن موجود است، چرا اصرار دارید خطای بزرگی که مرتکب شده  و خسارت محض و خطرآفرینی که به بار آورده‌اید را ادامه بدهید؟! دراین‌باره باز هم گفتنی‌هایی هست.

  • سه نگاه به سه مطلب

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه رسالت، ۱۲ شهریور

برجام يا جعبه مارگيري؟ آمريکايي ها از اول مذاکرات، حين مذاکرات و پس از مذاکرات، به برجام به مثابه يک جعبه مارگيري نگاه مي کردند. آنها مي خواهند هر آنچه را که اراده کرده اند در اين معرکه مارگيري جهاني از برجام بيرون بياورند. اظهارات اخير نماينده آمريکا در سازمان ملل و مصاحبه آمانو با آسوشيتدپرس نشان مي دهد آنها به دنبال يک معرکه گيري جديد هستند. اينکه طبق برجام، آژانس مي تواند از هر سايت نظامي يا غير نظامي در ايران بازديد کند معلوم نيست در کدام قسمت و فراز برجام است؟ شيرين کاري اين را بايد آنها توضيح دهند و ديپلمات هاي ما هم بايد رؤيايي بودن آن را ثابت کنند.

اما عقل حکم مي کند وقتي که آمريکا و هم پيمانان اروپايي اش که اکنون در حال جنگ نرم و گاهي سخت با ايران هستند، اجازه دادن آنها در باره بازديد از مراکز حساس نظامي و غير نظامي، نوعي اجازه دادن به سان ديدن از لشکر و حشم ملت ايران در پادگان ها و... قبل از حمله نهايي آمريکايي هاست که قرار است به زودي تحريم هاي جديد را عملياتي کنند.

پيش از اين مزخرفات آمريکايي و آمانويي، منتقدين هشدار داده بودند که ممکن است آنها در چنين مسير احمقانه اي سير و سلوک هسته اي

و غير هسته اي کنند، اما خوش بيني و اعتماد تيم مذاکره کننده به غرب مانع شد نقد مشفقانه منتقدين شنيده شود.

معلوم نيست آژانس و نيز حضرات 1+5 که ماجراي ابعاد نظامي احتمالي برنامه هسته اي «پي.ام.دي» را خاتمه يافته اعلام کرده بودند، چطور شده که بر اساس دستور ترامپ پرونده خاتمه يافته و حکم قطعي داده شده خود را دوباره مي خواهند بازخواني کنند؟ امروز به واسطه برجام، هم تهديد مي شويم و هم تحقير و از همه مهم تر تحريم هم مي شويم. يک جايي بايد جلوي اين خسارت محض را گرفت. اي کاش رئيس جمهور در برنامه گفتگوي تلويزيوني خود در مورد برنامه دولت براي مقابله با اين تهديدات قدري سخن مي گفت.

* آب زنيد راه را:

پيکر پاک و مطهر شهيد محسن حججي، سرباز و سردار سربلند اسلام و ايران به وطن برمي گردد. او کيلومترها دور از زن و فرزند، به عشق امام حسين عليه السلام و به عشق دفاع از حريم و حرم ولايت زينب کبري سلام الله عليها به سوريه رفت. وصيتنامه او و مهيا کردن پدر و مادر و همسرش براي جانبازي و سربازي اش نشان مي دهد او تمام خطرات و مخاطرات را از پيش مي ديده و با بصيرت کامل، گام در اين مسير الهي گذاشته بود.

امروز زمزمه جوانان و مردان و زنان در ايران زمين اين است؛ «آب زنيد راه را يار حسين مي رسد».

شهيد حججي مصداق اتمّ اين فراز نوراني زيارت امام حسين عليه السلام است که؛ «يا ليتني کنت معکم فافوز فوزا عظيما». اگر در کربلا و روز عاشورا بودم، حتماً به ياري حسين عليه السلام مي شتافتم. مقام معظم رهبري در پيام نوراني حج خطاب به مسلمانان جهان فرمودند: «اشداء علي الکفار را فراموش کرده ايم.» شهيد حججي يک پرچم برافراشته و براي عبرت ما فرياد مي زند؛ من هرگز فراموش نکرده ام.

اين فراز نوراني زيارت عاشورا که ؛ «اني سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» ترجمه دقيق «اشداء علي الکفار و رحماء بينهم» است. شهيد حججي و صدها شهيد مدافع حرم مصداق اتمّ فراز نوراني قرآن کريم؛ «اشداء علي الکفار» و نيز فراز نوراني زيارت عاشورا يعني «حرب لمن حاربکم» هستند.

ملت ايران به احترام اين شهيد عزيز، تمام قد خواهد ايستاد و از او تجليل خواهد نمود. کمااينکه در يک ماهه اخير، تهران، قم، مشهد و ديگر شهرهاي ايران در هيجان اين تکريم و تعظيم بودند. فضاي مجازي جز سخن شهيد حججي و شهداي حرم حرف ديگري در صدر اخبارش نيست؛

من غلام قمرم، غير قمر هيچ مگو

پيش من جز سخن شمع و شکر هيچ مگو

دوش ديوانه شدم، عشق مرا ديد و بگفت

آمدم نعره مزن، جامه مدر، هيچ مگو

گفتم اي عشق من از چيز دگر مي ‌ترسم

گفت آن چيز دگر نيست، دگر هيچ مگو

من به گوش تو سخن‌ هاي نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلي جز که به سر هيچ مگو

قمري جان صفتي در ره دل پيدا شد

در ره دل چه لطيف است سفر، هيچ مگو

گفتم اين روي فرشته ‌ست عجب يا بشر است

گفت اين غير فرشته ‌ست و بشر، هيچ مگو

گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد

گفت مي‌ باش چنين زير و زبر، هيچ مگو

گفتم اي دل پدري کن نه که اين وصف خداست

گفت اين هست ولي جان پدر هيچ مگو

مسئله شهيد حججي يک مسئله ملي، ميهني و در عين حال ديني و اسلامي است. کساني که به اين شهيد عزيز پرداختند در مرز سياسي و يا قومي و فرهنگي نمي گنجند. در گستره ملت ايران يک احساس واحد نسبت به آن دارند. اخيراً ضد انقلاب به اين فکر افتاد که در اين فتح الفتوح حججي اخلال نمايد و مطالبي را مطرح کند که جز بي آبرويي و خيانت و وطن فروشي،

نمي توان آن را تعبير کرد. چيزي که در اين مورد فقط مي توان گفت اين است که «داد» از حماقت اين جماعت جاهل، غافل و وطن فروش.

* کابوس اردو، اتوبوس و جاده:

هر از چندي از جاده ها خبرهاي ناگوار مي رسد. قائم مقام وزارت بهداشت مي گويد؛ «هر 30 دقيقه بر اثر تصادف در جاده هاي ايران يک نفر مي ميرد.» جاده ها قتلگاه شهروندان ايراني شده است. اي کاش در حقوق شهروندي، آن هم از جنس حق حيات، قدري در اين باره فکر مي شد.

تيترهاي روزنامه هاي شنبه در اين باره، همه دردناک و هشدار دهنده بود. شماري از دختران تيزهوش هرمزگاني، نرسيده به اردوگاه، جان خود را در اتوبوس و جاده از دست دادند. امروز داغ فرزانگان هرمزگاني در قلب همه ايرانيان است. اين داغ جاده ها را چگونه مي شود تکرار نکرد؟ آيا دولت براي اين مصيبت ها که هر از گاهي دامن خانواده هاي ايراني را مي گيرد، فکري کرده است؟

اين نخبه کشي را چگونه مي شود توجيه کرد؟ بايد ديد چه کسي دستور حرکت شبانه دانش آموزان نخبه و فرزانه هرمزگاني را صادر کرده است؟ چه ضرورتي داشت اين دانش آموزان عزيز ساعت 12 شب از بندرعباس عازم شيراز شوند؟ چرا اين سفر اردويي در روز صورت نگرفت؟

 

 

کد خبر 380998

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha